نويسندگان ♥|دلــتـنــــگــ|♥ هیســــــ!!!عِشقِ مَـنــ دَر آغوشِ دیگـری خوابیدهــ
بعضی با چشم بسته به دام عشق می افتند نمی دانندچه به سرشان می آید و دل می بازند... آنگاه رویت را دیدم،پرفروغ و درخشان و شبی طولانی در راه بود در چشمان تو،در چشمان تو و دیدم به سوی رودخانه سرازیر می شوی زیرباران خنده سر میدهی در مهتاب می رقصی سبکبال در بستر می آرامی و عاشقانه سرخوشی ات را نظاره می کنم تا دمیدن صبح... و هر زمان که می نگرم خود را و تو را در چشمانت می بینم برخی می گویند زمان همه چیز را دگرگون می کند با وجود عشق نمی توان فهمید بر سرت چه می آید برایم اهمیتی ندارد،چرا که با هم هستیم و همه آنچه که خواستیم در چنگ من است در چشمان تو در چشمان تو...!!! "کریس دی برگ" 9 / 5 / 1391برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : تـــــــآرا
|